English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (8685 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shadowy U سایه افکن
adumbral U سایه افکن
umbriferous U سایه افکن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
shady U سایه افکن مشکوک
cloud U ابری شدن سایه افکن شدن
clouding U ابری شدن سایه افکن شدن
clouds U ابری شدن سایه افکن شدن
Other Matches
shades U سایه دار کردن سایه افکندن
shadings U سایه دار کردن سایه افکندن
shade U سایه دار کردن سایه افکندن
silhouettes U طرح سایه سایه انداختن
silhouette U طرح سایه سایه انداختن
half tone screen U صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
He fight with his shadow. <proverb> U او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
electron injector U الکترون افکن
projectors U پیش افکن
projectors U پرتو افکن
projector U پیش افکن
factious U نفاق افکن
bombardier U بمب افکن
bomber U بمب افکن
trajectories U فرا افکن
peashooters U نخود افکن
radiator U گرما افکن
radiators U گرما افکن
torpedo boat U اژدر افکن
searchlights U نور افکن
flame thrower U شعله افکن
bombers U بمب افکن
searchlight U نور افکن
trajectory U فرا افکن
projector U پرتو افکن
disruptive U نفاق افکن
peashooter U نخود افکن
irradiative U پرتو افکن
fire thrower U شعله افکن
falmethrower U شعله افکن
bombers U هواپیمای بمب افکن
searchlights U اشعه نور افکن
searchlight U اشعه نور افکن
bomber U هواپیمای بمب افکن
pharos U نور افکن دریایی
fighter bomber U شکاری- بمب افکن
torpedo plane U هواپیمای اژدر افکن
pt boat U ناوچه اژدر افکن
destroyer boat U قایق اژدر افکن
torpedo boat U ناوچه اژدر افکن
broad beam headlamp U نور افکن با تشعشع عرضی
stratojet U نوعی هواپیمای بمب افکن قاره پیمای 6 موتوره
stratofortress U نوعی هواپیمای قاره پیمای استراتژیکی بمب افکن 8موتوره
umbra U سایه
thanks to..... U در سایه
shadowless U بی سایه
shadiness U سایه
cleek U سایه
shades U سایه
shadings U سایه
shade U سایه
sunshades U سایه
shading U سایه
sunshade U سایه
shadowing U سایه
umber U سایه
auspices U سایه
shadowed U سایه
shadow U سایه
umbrage U سایه
shadows U سایه
hustlers U بمب افکن استراتژیکی قابل حمل بمب اتمی که با چهارموتور جت مجهز است
hustler U بمب افکن استراتژیکی قابل حمل بمب اتمی که با چهارموتور جت مجهز است
mark mark U اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
bowery U سایه دار
overcast U سایه انداختن
overshadowing U سایه افکندن بر
overshadowed U سایه افکندن بر
overshadow U سایه افکندن بر
To cast a shadow . U سایه انداختن
umber U سایه انداختن
overshadows U سایه افکندن بر
tone U سایه روشن
To cast a shadow. U سایه انداختن
shady U سایه دار
drop shadow U سایه برجسته
adumbration U سایه افکنی
umbrageous U سایه دار
penumbra U نیم سایه
boxed cornice U سایه بان
tones U سایه روشن
to go to the shades U سایه افکندن در
lighting U سایه روشن
shadowy U سایه مانند
sciagraphy U سایه نگاری
ski graphŠetc U سایه نگاری
shadowy <adj.> U سایه دار
sciamachy U جنگ با سایه
shadowlike U سایه مانند
shadow play U نمایش سایه ها
shadeless U بدون سایه
penumbra U سایه روشن
obtenebrate U سایه افکندن بر
somber U سایه دار
halation U نیم سایه
half shadow U نیم سایه
half tone U سایه روشن
silhouette target U سایه هدف
shaded <adj.> U سایه دار
kinema or cin U سایه نما
kinephantoscope U سایه نما
light and shade U سایه روشن
shader U سایه رنگ زن
shades U سایه انداختن
shadowing U شدو سایه
shadowing U شبح سایه
shades U سایه بان
sombre U سایه دار
shadow U شبح سایه
shady [place] <adj.> U سایه دار
shade U سایه انداختن
umbrageous [literary] <adj.> U سایه دار
shadow U شدو سایه
shadowed U شدو سایه
shadowed U شبح سایه
shading U سایه زنی
shading U سایه اندازی
shadows U شبح سایه
shadows U شدو سایه
shade U سایه بان
shadings U سایه انداختن
halftone U سایه رنگ
tone U سایه رنگ
halftones U سایه رنگ
shadings U سایه بان
bower U سایه بان
canopy U سایه بان
bowers U سایه بان
canopies U سایه بان
hatching U سایه زنی
tinge U سایه رنگ
tinges U سایه رنگ
dive bomber U هواپیمای بمب افکن شیرجه هواپیمای عمودرو
thanks U افهار امتنان در سایه
shadow factor U ضریب انحراف سایه
phantasm U فاهر فریبنده سایه
sciagraph U عکس سایه نما
shading response U پاسخ سایه روشن
umbrage U شابهت سایه وار
pastel shades U سایه رنگهای خفیف
half tone U سایه روشن زدن
thermal shadow U سایه روشن حرارتی
shades U جای سایه دار
contrasted U زمینه طرح و سایه
shades U سایه دار کردن
shadings U جای سایه دار
adumbrate U سایه افکندن بر طرح
contrasting U زمینه طرح و سایه
contrasts U زمینه طرح و سایه
auspice U سایه حمایت توجهات
to be afraid of one's own shadow . از سایه خود هم ترسیدن .
contrast U زمینه طرح و سایه
gray scale U مقیاس سایه زنی
shade U جای سایه دار
thank you U سایه شما کم نشود
umbrage U سایه شاخ و برگ
halftoning U سایه رنگ زدن
She has become rather off hand. U سایه اش سنگین شده
pencilled U بامداد سایه زده
shadings U سایه دار کردن
shade U سایه دار کردن
tintless U بدون سایه رنگ
to go to the shades U مردن سایه دار کردن
tone U سایه روشن عکس هوایی
mezzotinto U نقاشی سایه روشن کردن
tones U سایه روشن عکس هوایی
contrast enhancement U توسعه تشخیص سایه روشن
croddhatching U بطور اریب سایه زدن
crosshatch U بطور اریب سایه زدن
The trees give a pleasant shade . U درختان سایه قشنگه می اندازد
shadings U اختلاف جزئی سایه رنگ
shades U اختلاف جزئی سایه رنگ
shade U اختلاف جزئی سایه رنگ
luminist U نقاش سایه روشن نما
shaded pole motor U موتور با قطب سایه دار
mezzotint U نقاشی سایه روشن کردن
sciomantic U غیبگو از روی سایه مرده
shadowing U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
hachure U سایه زنی قلم هاشور زدن
solids U سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
To shadow someone. U مثل سایه کسی را تعقیب کردن
sciomacy U غیب گویی از روی سایه مرده
He hates my gusts. He detests me . He loathes the sight of me . U سایه ام را با تیر می زند ( دشمنی وعداوت )
galanty show U نمایش اشکال بوسیله سایه انداختن
shadow U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadows U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
anti dazzle vizor U سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
solid U سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
shadowed U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
Lets sit in the shade , Its cooler. U توی سایه بنشینیم خنک تر است
stipple U با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
hachures U خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
tones U درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
tone U درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
tan alt U ضریب انحراف سایه برای تعیین ارتفاع اشیا در روی عکس هوایی
shadow factor U ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
grey scale U سایه هایی که از نمایش بخشهای رنگی روی صفحه تک رنگ تولید میشود
kernels U تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
kernel U تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
Recent search history Forum search
0سایه چشم زدن ب انگلیسی چی میشه؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com